- آرشیو اخبار 1
- سیاسی 2
در نشست «تبیین مفهوم جاهلیت مدرن» مطرح شد؛
جاهلیت به طور مستمر بازتولید می شود
نشست «تبیین مفهوم جاهلیت مدرن» با حضور محمدعلیفتح اللهی، مهدی جمشیدی، روح الامین سعیدی در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش منیبان، به نقل از روابط عمومی موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، نشست علمی «تبیین مفهوم جاهلیت مدرن» با حضور محمدعلی فتح اللهی، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مهدی جمشیدی، عضو هیات علمیپژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، روح الامین سعیدی،استاد دانشگاه و مهدی محمدی تحلیل گر مسایل بین الملل، روز شنبه ۱۴ اسفند در موسسه پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.
جاهلیت در مقابل مدنیت و تشکیل نظام اسلامی قرار دارد
محمد علی فتح اللهی در این نشست گفت: مفهوم جاهلیت یکمفهوم قرآنی است. جهالت نسبتی با عمل سو دارد و این در قرآن تکرار شده است. در مقابل عمل سو هم توصیه به عمل صالح و توبه شده است. حمیت جاهلی، تبرج جاهلی، حکم جاهلی، ظن جاهلی از جمله عناوینی است که در قرآن ذکر شده است. در چند آیه هم کلمه تجهلون با کلمه قوم آمده است.
وی ادامه داد: جاهلیت در مقابل مدنیت و تشکیل نظام اسلامی قرار دارد. آیات مربوط به جاهلیت آیات مدنی هستندو این نشان می دهد که مفهوم جاهلیت زمانی قابل درک می شود که نظام اسلامی شکل می گیرد و قبل از آن، شاید قابل درک نبوده است.
وی افزود: در قرآن از جاهلیت اولی بحث شده که بر این اساس می توان جاهلیت اخری را نیز در نظر گرفت. لذا فقدان نظام اسلامی، شرایط جاهلیت اولی است. اما جاهلیت دوم به جوامع و شرایطی اطلاق می شود که حالتی مدنیت نما یامدنیت کاذب یا نظام سیاسی غلط دارد. لذا پیامبر میفرماید که من بین دو جاهلیت مبعوث شدم. چراکه بعد از تشکیل مدنیت و رحلت پیامبر(ص)، نشانه های جاهلیتبعدی دیده شد و مدنیت خلوص و پاکی و ناب بودن خود را از دست داد.
اگر نظام اسلامی نداشته باشیم درکی از جاهلیتنخواهیم داشت
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: عدم حکومت معصومین منجر شد که مدنیت نبوی ادامه پیدا نکند و از اینجا جاهلیت جدید شکل گرفت. ما الان در زمان کنونی بعد از ۱۴۰۰ سال یک نظام اسلامی شکل دادیم و در زمانه ما این امر مستقر شده، لذا دوباره مفهوم جاهلیتخودنمایی می کند. ما اگر نظام اسلامی نداشته باشیم درکی از جاهلیت نخواهیم داشت.
وی ادامه داد: برداشت بنده این است که جاهلیت مدرن، جاهلیت مبتنی بر تمدن کاذب است و تمدن نوین اسلامی این نوع جاهلیت را برای ما نمایان می کند. اگر ما تمدن و نظام سیاسی اسلامی را شکل ندهیم نمی توانیم جاهلیت مدرن را درک کنیم.
وی افزود: مدنیت مبتنی بر عقل مدنی است. عقلانیت مدنی با عقل ریاضی و محاسباتی متفاوت است. اما عقل مدنی از جنس فرهنگ است. کسی که فرهنگ و تمدن ندارد در واقع بیعقل است. عقلانیت مدنی عقل محاسباتی نیست بلکه عقل زندگی مدنی است. ممکن است کسی سواد هم نداشته باشد اما بهره مند از این عقلانیت باشد.
وی ادامه داد: عقل مدنی از جنس ایمان و باور است. اساس مدنیت و نظام سیاسی را هم همان باورها و ایمان شکل میدهد.
فتح اللهی با بیان اینکه عقل مدنی ۲ ویژگی دارد، افزود: اولین ویژگی عقل مدنی، عمومی شدن این عقل در همه جامعه است. برخی احساس می کنند عقل مدنی در اختیار نخبگان است و بقیه جامعه باید پشت سر آنها راه بیفتند. اما ما در بینشاسلامی معتقدیم که همه آحاد می توانند از این عقلانیت بهره مند شوند. این در واقع یک درک و معرفت ایمانی است و باوربه اینکه این عقل چنین وضعیتی دارد و جمهور ناس میتوانند از آن بهره مند شوند، ویژگی اسلام است.
تمدن های قبلی و یهودیت و مسیحیت نخبه گرا بودند
وی ادامه داد: تمدن های قبلی و یهودیت و مسیحیت نخبه گرا بودند. به اسم عموم جامعه حرف می زدند اما آنها را به بازیمیگرفتند. الان در دموکراسی های امروزه هم همینطور است و معتقدند همه آحاد مردم نمی توانند دارای عقل مدنی باشند و ایناختصاص به نخبگان دارد. لذا بازی دموکراسی را ایجاد میکنند. نظام اسلامی تنها نظامی است که قادر به ایجاددموکراسی واقعی است و یک اعتماد به درک عمومی مردم در آن وجود دارد.
فتح اللهی با بیان اینکه تمایز عقل مدنی در عمومی شدن آن است، گفت: از عوام یهود در قرآن به امییون تعبیر شده و تقبیح شده است. اما امام صادق می فرماید عوام مسلمان میتواند خوبی و بدی را تشخیص دهد و با عوام یهودی فرق دارند. لذا با اعتماد به مردم است که ما می توانیم دموکراسی واقعی را ایجاد کنیم.
وی درباره ویژگی دوم عقل مدنی گفت: ویژگی دوم عبارت است از اینکه این عقل مستقل نیست و باید از این عقل، نفیاستقلال بکنیم. این عقلانیت انسان را به اینجا می رساند که می فهمد همه حوادث عالم نمی تواند تحت مدیریت انسان قرار بگیرد. حوادث طبیعی، اجتماعی و سیاسی باعث می شود برنامه ریزی ها به هم بریزد. لذا تفاوت عقل ایمانی با عقل کاذب این است که عقل دینی مطمئن است که مدیریت همه حوادث به دست او نیست.
نفی استقلال عقل باعث می شود که نوع رفتار ما فرق کند
وی ادامه داد: نفی استقلال عقل باعث می شود که نوع رفتار ما فرق کند، چراکه ما نمی توانیم همه حوادث را پیش بینیکنیم بلکه باید به وظیفه عمل کنیم. امام(ره) که می فرمود ما مکلف به وظیفه ایم و نه ضامن نتیجه به همین اشاره دارد.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: درست است که ما عقلانیت و عقل اجتماعی داریم ولیباید وظیفه خود را تشخیص دهیم. عمل به وظیفه ملازمتی با عقل اجتماعی دارد و عقل اجتماعی ما را به این نقطه می رساند که از وحی و احکام دینی برای عمل به وظایف خود بهره گیریم.
وی ادامه داد: این دو ویژگی در جوامعی که مبتنی بر جاهلیت مدرن بوده و مدنیت نما هستند، وجود ندارد. اما نظاماسلامی بر این دو پایه استوار است و این تفاوت ما با جاهلیت مدرن نشان می دهد.
ما عقل را مکتفی به ذات نمی دانیم
فتح اللهی گفت: ما عقل را مکتفی به ذات نمی دانیم و متکی به خداوند هستیم، این باعث می شود ما به آینده خوشبینباشیم چراکه خداوند مقدرات ما را رقم می زند. لذا نگران آیندهنیستیم و به پیشواز آینده می رویم. غربی ها از آیندهنگران هستند و آینده پژوهی آنها به این دلیل است که می خواهند آینده را تحت سلطه خود بگیرند. اما ما به استقبال آینده می رویم.
وی با بیان این سوال که آیا ما می توانیم با کشورهای دیگریک نظم بین المللی شکل بدهیم یا اینکه نظام بین المللیخارج از اختیار ماست و ما باید در درون خود بمانیم؟ گفت: اینجاست تکلیف ما با جاهلیت مدرن روشن می شود. ما درقضایای مربوط به داعش از مرزهای خود خارج شدیم و موفق عمل کردیم تا نظم منطقه ای خود را مدیریت کردیم. آمریکاییها هم مدعی این مساله هستند. اتفاقا ما باید در این عرصه ها بتوانیم این تفاوت ها را نشان دهیم. تجربه ما در سوریه و عراق نشان می دهد پرونده ای را با موفقیت به پایان رساندیم و یک نظم عقلانی و مبتنی بر مصالح منطقه در حال شکل گیریاست.
وی در پایان گفت: ورود در مباحث بینالملل و نظم بین المللیآینده نظام ماست که مجبوریم به آن وارد شویم و تفاوت خود را با دیگران نشان دهیم.
جاهلیت مدرن از رنسانس شروع می شود
روح الامین سعیدی نیز در این نشست گفت: بحث من رویکردنظری به جاهلیت مدرن است. در سطح نظری می توان جاهلیتمدرن را در عرصه معرفت شناسی مورد بررسی قرار داد.
وی ادامه داد: جاهلیت مدرن برای انسان غربی از زمان آغاز مدرنیته و قرن ۱۷ شروع می شود. این زمانی است که انسان مدرن سعی می کنند مشکل آگاهی از جهان را چاره کند که به سمت جریان پوزیتو می رود.
وی افزود: تفکر فلسفی در غرب از یونان باستان تا قرن ۱۵ به دنبال حقیقت جویی است. از آنجایی که عقل فلسفی یونانیمنقطع از وحی است نمی تواند به حقیقت نایل شود لذا انسان غربی در طول سده ها نمی تواند به کنه حقیقت و هستی را فهم کند.
وی ادامه داد: از رنسانس انسان متفکر غربی خسته از حقیقتجویی فلسفی، سعی می کند فهم کنه هستی را کنار بگذارد و با بُعد متافیزیک وداع می کند و نقطه آغاز جاهلیت مدرن همینجاست. انسان مدرن در عرصه معرفت شناسی خود را خاستگاه شناخت و نقطه عزیمت شناخت می داند.
انسان جایگاه شناخت است نه خاستگاه شناخت
سعیدی گفت: در تفکر اسلامی ما معتقدیم انسان جایگاهشناخت است و علم به انسان تفویض می شود. این در آیاتقرآن هم تاکید شده است. ولی در اندیشه غربی انسان از ابتدای قرن ۱۷ خود را خاستگاه شناخت می داند. در همیندوران معرفت شناسی بر هستی شناسی چیرگی پیدامیکند.
وی ادامه داد: در اندیشه اسلامی ما از هستی شناسی شروع می کنیم. قدم بعدی این است که چگونه این هستی را بایدشناخت؟ ابزار حسی به درد می خورد؟ قرآن تصریحاتی دارد کهابزار مشاهده حسی فایده ندارد. البته جنبه های مادی با حس قابل مشاهده و فهم است.
در دوران معرفت شناسی بر هستی شناسی چیرگیپیدا میکند
وی افزود: در آغاز دوران مدرن جای هستی شناسی و معرفت شناسی عوض می شود. انسان مدرن می گوید معرفت شناسیاست که اولویت دارد و ابزار او فقط مشاهده حسی است. هر چه با چارچوب او نمی خواند و نمی تواند آن را با ابزار خودش بشناسد، رای به عدم وجود آن می دهد. این امر در دکارت،بیکن، کانت، آگوست کنت و... مشهود است و انسان به صورت کلی عقل خود بنیاد مدرن و حس را ملاک قرار می دهد.
سعیدی گفت: اتفاقاتی که در قرن ۱۷ و ۱۸ رخ می دهد و اکتشافات بسیار زیادی که انسان پیدا می کند و رشدی که انسان غربی می کند باعث می شود بتواند طبیعت را در اختیار خود بگیرد و استعمار شکل می گیرد.
وی ادامه داد: فلسفه انسان مدرن هم فلسفه حسی و علوم اجتماعی و انسانی او هم حسی میشود. لذا فلسفه حسی را تئوریزه می کنند و به دیگر علوم تسری می دهند.
نقطه آغازین جاهلیت مدرن دکارت است
وی افزود: نقطه آغازین جاهلیت مدرن دکارت است که می گویدمن فکر می کنم پس من هستم. یعنی جایی که انسان ملاک قرار می گیرد. از اینجا پای دین و متافیزیک کنار می رود.
سعیدی گفت: در قرن بیستم لایه های نازیبای مدرنیته خود را نشان می دهد. دو جنگ جهانی و بحران اقتصادی بین دو جنگ رخ داد که در زندگی مردم به شدت تلاطم ایجاد کرد. انسانغربی به شدت دچار سرخوردگی می شود که درِ باغ سبزی که روشنگری به ما نشان داده بود منجر به جنگ جهانی و بحران عظیم اقتصادی شد.
نقد غرب در دهه های آغازین قرن بیستم
وی ادامه داد: به شدت عقل خود بنیاد در همان سال ها و دهه های آغازین قرن بیستم مورد نقد های جدی قرار گرفت. در این دوره به دستاوردهای مدرنیته و روشنگری و به معرفت شناسیاثبات گرای غربی نقد می شود.
وی افزود: مفهوم جاهلیت مدرن کاملا در اندیشه های مکتب فرانکفورت قابل ردیابی است. آنها به آگاهی کاذب اشاره میکنند و بر این تاکید دارند که انسان به لذت های کاذب درگیرشده تا به مسایل اساسی فکر نکند. به قول ماکس وبر انسان اسیر یک زندان و قفس آهنین شده است. اینها دقیقا بحث های درون خانوادگی جوامع غرب است.
سعیدی گفت: در دو دهه پایانی قرن بیستم شاهد طغیانمعرفت شناسی در غرب با ظهور پست مدرنیسم هستیم که تمام شالوده های فکری انسان غربی را زیر سوال می برد و می گوید هیچ گونه واقعیت عینی و نظریه کلانی نمی توانیمداشته باشیم چراکه اصلا داوری وجود ندارد. اصلا امکان شناخت جهان با حس وجود ندارد و ما فقط می توانیم جهان را تفسیر کنیم و هیچ داوری نیست که بگوید چه کسی درست می گوید.
وی افزود: در این دیدگاه ملاک، منظر و پرسپکتیو انسان است و هیچ کس هم نمی تواند داوری کند که چه منظری درست است. لذا منفک از ذهن و نظر من واقعیتی وجود ندارد.
ریشه اموری از قبیل ازدواج همجنسباز ها و ... به بحث های معرفت شناسی باز می گردد
وی ادامه داد: فوکو می گوید قدرت است که واقعیت را می سازد. بین انسان دیوانه و انسان عاقل نمی توانید داوری کنید ومعیاری برای نیک و بد وجود ندارد. لذا ریشه اموری از قبیل ازدواج همجنسباز ها و ... به بحث های معرفت شناسی باز میگردد. آنها می گویند بر اساس چه معیاری همجنس بازی بد است؟ گفتمان هر کسی برای خود اوست.
پوپر می گوید شالوده های علم را بر روی باتلاق بنا میکنیم
سعیدی گفت: پوپر در کتاب «حدس و ابطال ها» می گوید ما مورد جهان حدس می زنیم. اگر ابطال شد آن را کنار میگذاریم و مادامی که ابطال نشده برای ما حجیت دارد. او میگوید ما داریم شالوده های علم را بر روی باتلاق بنا میکنیم. یعنی خود آنها می گویند علم ما مفید یقین نیست.
وی ادامه داد: نگاه اسلام این است که اگر می خواهید به دانش یقینی برسید و از جهالت بیرون بیایید، همه باید زیرچتر هدایت وحیانی قرار گیرند که بدین ترتیب می توانید ابزار استدلالی و حسی و شهودی داشته باشید.
وی در پایان گفت: جهالت مدرن انسان غربی از زمانی آغاز شد که برای چاره جویی برای مشکل نادانی، خود را خاستگاه شناخت قرار داد به جای اینکه در جایگاه شناخت باشد.