سرگذشت من به حدی عجیب و باورنکردنی است که در بخشی از آن چندین نفر با یک طرح و نقشه قبلی درون چاهی افتادهاند که خروج از آن به همین راحتی امکانپذیر نیست و…
داماد نامرد که به جشن عروسی نیامد!همه اقوام و فامیل بعد از صرف شام در تالار منتظر بودند تا داماد از راه برسد و مرا در میان هیاهو و پایکوبی همراه با جشن و شادی به منزل مشترک مان ببرد. من هم در حالی که لباس زیبای عروسی را به تن داشتم، در گوشه تالار چشم به در دوخته بودم اما آن شب داماد نیامد و …
این خانم در اقدامی عجیب و باورنکردنی با یک روح ازدواج کرد که باعث جنجال زیادیدر رسانه ها و فضای مجازی شد اما این جنجال انتشار خبر طلاق بخطر عدم تفاهم با روح بسیار داغ تر شد.
وارد دفتر که شدم صدای الله اکبر اذان مغرب شنیده می شد. با بلندشدن صدای فریاد خانم جوانی که در اتاق مراجعین نشسته بود، سلامم را قورت دادم.
پدر و مادرم که اوضاع را این گونه دیدند به شدت ترسیدند که من با این شیطنت ها شاید به دنبال یافتن «دوست پسر» باشم و با آبروی خانوادگی ام بازی کنم این بود که مرا در همان ۱۵ سالگی پای سفره عقد نشاندند و با یکی از بستگان دور مادرم ازدواج کردم.
اما واقعا احساس زنان درباره این مسئله چیست؟ آیا ممکن است، زنی با وجود هوو در زندگیاش احساس خوشبختی کند؟
مرد ۴۴ ساله در حالی که بیان می کرد از همه آن هایی که زندگی مرا به نابودی کشانده اند و سرنوشت من و فرزندانم را این گونه رقم زدند
وقتی تحصیلات دانشگاهی ام به پایان رسید، مدتی را بیکار و سرگردان بودم تا این که بالاخره به استخدام یک شرکت خصوصی درآمدم
نیمه شب از خواب بلند شدم و دیدم شوهرم در رختخوابش نیست. داشتم اتاقها را میگشتم که با صحنه وحشتناکی رو به رو شدم؛ شوهرم درحال تعرض به دختر ۲۰ سالهمان بود.
پسر 28 ساله ای که با یک زن پیر ازدواج کرده بود به طرز عجیبی خیانت کرد.