میوه برای شب یلدا گران می‌شود؟

رئیس اتحادیه بارفروشان استان تهران گفت: مقادیری میوه برای شب یلدا ذخیره شده که از ۲۷ آذر به منظور تنظیم قیمت‌ها وارد بازار خواهد شد.

آغاز طرح نظارت بر بازار شب یلدا از فردا

معاون بازرسی و نظارت اتاق اصناف ایران گفت: طرح نظارتی ویژه شب یلدا از ۲۰ آذر ماه آغاز می‌شود و نظارت ویژه بر میوه‌فروشی‌ها، قنادی‌ها، آجیل‌فروشان و گل‌فروشی‌ها انجام می‌شود.

قصاص، فرجام توطئه خانوادگی در شب یلدا

پسر جوان که تحت تاثیر مادر و دختری، پدر خانواده را شب یلدا به قتل رسانده بود به قصاص محکوم شد. دو متهم دیگر پرونده هم به زندان محکوم شدند

خبر فوری، "شب یلدا" و "چهارشنبه‌سوری" تغییر نام یافتند!

طبق تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی نام شب یلدا و چهارشنبه‌سوری در تقویم تغییر کرد.

هرگز باورم نمی شد وقتی به خانه لیلا بروم شوهرم را...!

مادرشوهرم گفت این چند ماه اخیر هر روز صبح شوهرت دخترت را به خانه ما می آورد و عصر او را می برد، خیلی وقت است من لیلا را ندیده ام!

هرگز باورم نمی شد وقتی به خانه دوست صمیمی ام برم صحنه ای را با شوهرم...!

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد.

گاهی به شوهرم شک داشتم اما هرگز باورم نمی شد او را در اتاق خواب با ...!

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد.

به شوهرم کمی شک داشتم اما اصلا فکرش را نمی کردم یک روز او را در اتاق خواب با ...

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد.

من به دوستم اعتماد داشتم ولی وقتی سرزده به خانه اش رفتم صحنه را دیدم که...!

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد. من چوب اعتماد بیش از حد به آدم ها را خورده و تاوان سنگینی پرداخته ام. بدبختی من از یکسال پیش

باورم نمی شد دوستم و شوهرم را داشتم در وضعیتی می دیدم که....!

وقتی دوست صمیمی ام را که تازه طلاق گرفته بود پس از 15 سال در بلندترین شب سال ملاقات کردم واو را از سر دلسوزی به خانه ام آوردم تا ازدخترم درنبود من نگهداری کند هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که روزی او را در آغوش همسرم ببینم.