گرفتاری هولناک دختر بیچاره ۱۹ ساله در تله نقشه شیطانی نامزدش

دختری که از سوی نامزدش معتاد و سپس رها شد داستان زندگی‌اش را بازگو کرده است.

زیبایی عجیب زن این پسر باعث تمسخر چهره او می شود/ عکس

یک پسر که بخاطر ابتلا به یک بیماری چهره ای کمی زشت به نظر می رسید بعد ازدواج با دختری زیبا مورد تمسخر اطرافیانش قرار می گرفت.

سرنوشت عشق باورنکردنی این پسر فقیر به دختر زیبای خارجی/ عکس

ماجرای عاشقانه و باورنکردنی یک پیشگویی جالب و عشقی که دو نفر را از دو سوی جهان به همدیگر رسانید سوژه رسانه ها شده است . عشق و علاقه شدید پسر فقیر هندی به یک دختر سبب شد مرد جوان برای دیدن او ده هزار کیلومتر با دوچرخه رکاب بزند . عشق جالب و عجیب این مرد هنرمند هندی به یک دختر سوئدی برای همیشه جاودان شده است.

همسرم با یک زن متاهل رابطه داشت که شوهر بی غیرتش خبر داشت و..!

سرگذشت من به حدی عجیب و باورنکردنی است که در بخشی از آن چندین نفر با یک طرح و نقشه قبلی درون چاهی افتاده‌اند که خروج از آن به همین راحتی امکان‌پذیر نیست و…

هرگز باورم نمی شد وقتی به خانه لیلا بروم شوهرم را...!

مادرشوهرم گفت این چند ماه اخیر هر روز صبح شوهرت دخترت را به خانه ما می آورد و عصر او را می برد، خیلی وقت است من لیلا را ندیده ام!

هرگز باورم نمی شد وقتی به خانه دوست صمیمی ام برم صحنه ای را با شوهرم...!

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد.

گاهی به شوهرم شک داشتم اما هرگز باورم نمی شد او را در اتاق خواب با ...!

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد.

به شوهرم کمی شک داشتم اما اصلا فکرش را نمی کردم یک روز او را در اتاق خواب با ...

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد.

من به دوستم اعتماد داشتم ولی وقتی سرزده به خانه اش رفتم صحنه را دیدم که...!

مریم زنی جوان و خوش چهره که در عمق چشمانش به سادگی می شد غم عمیقی را دید، با احوالی پریشان و مضطرب مقابل مشاور نشسته است او داستان زندگی اش را اینطور برایمان تعریف کرد. من چوب اعتماد بیش از حد به آدم ها را خورده و تاوان سنگینی پرداخته ام. بدبختی من از یکسال پیش

مینا با با شگرد طنازی های شیطانی پول به جیب می زد و هر روز خودش را به مردان....!

سال ها خودم هر روز مخاطب ستون در امتداد تاریکی روزنامه خراسان بودم و سرگذشت افراد زیادی مانند خودم را مطالعه می کردم اما همیشه در این ماجراها دیگران را مقصر می دانستم