زن ۳۷ ساله در حالی که بیان می کرد اگر میدانستم این رفتار دلسوزانه من این گونه آبرویم را به باد می دهد داخل آسانسور میایستادم و هیچ وقت وارد خانه خودم نمی شدم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: دختری ۱۸ ساله بودم که عاشق پسر خاله ام شدم مهرش به دلم نشسته بود و به چیزی جز ازدواج با او نمیاندیشیدم «محمد» هم مرا عاشقانه دوست داشت و آشکارا به خانوادهاش می گفت: فقط «عفت» را دوست دارم.
عصر روز گذشته جسد خون آلود نوجوان ۱۴ ساله کر و لال هنگامی در میان تپه های روستای احمدآباد مشهد کشف شد که عامل یا عاملان جنایت، گلوی او را به طور کامل قطع کرده بودند.
زن ۳۲ ساله با اشاره به این که «هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد» و من هم به راحتی فریب گرگی در لباس میش را خوردم به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: پدر و مادرم وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند و روزگارمان به سختی میگذشت.
وقتی سفره دلم را برای آن زن جوان گشودم و از بدبختیها و مشکلاتم سخن گفتم. هیچ گاه فکر نمیکردم که آن زن طمعکار چه نقشه عجیبی را طراحی کرده است که کمکهای مراکز امدادی و خیریهای مرا بالا بکشد و…
من چشمهای عروسک نوهام را خیلی خوب به خاطر دارم چراکه آن عروسک را فقط به خاطر چشمهای زیبایش برای دختر عروسم خریدم.
زن جوانی با مراجعه به پلیس درخصوص شکنجه خواهرزاده ۴ سالهاش به دست مادر و ناپدریاش گزارش داد و گفت: دیگر نمیتوانم این صحنههای تلخ را تحمل کنم.
سوءظن عجیبی همه وجودم را فراگرفته است. شب و روز در خودم فرو میروم و به آینده و گذشته ام میاندیشم. به اشتباه بزرگی فکر میکنم که همه زندگی ام را به تباهی کشاند.
زلزلهٔ ۶.۳ ریشتری در عمق ۷ کیلومتری زمین در غرب افغانستان در مشهد نیز احساس شد.
زن جوان که به همراه مرد غریبه توسط نیروهای پلیس 110 به کلانتری انتقال یافته بود با سروصورتی زخمی ماجرای زندگی خود را برای مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد نقل کرد. وی گفت: اگر چه در یک خانواده پر جمعیت به دنیا آمدم و پدرم وضعیت مالی مناسبی نداشت اما همه تلاشش را برای فراهم کردن یک زندگی آرام به کار گرفته بود تا مشکل خاصی نداشته باشیم.