پسر ۲۵ساله که با شکایت همسر صیغهایش به مرکز پلیس احضار شده بود، گفت که در مخمصه عجیبی گرفتار شده است.
بخشی از اعترافهای یک سارقِ با مرام و با معرفت در مشهد منتشر و سوژه کاربران فضای مجازی شد.
در حالی که من و خواهرم هیچ خواستگاری برای ازدواج نداشتیم ناگهان ماجرایی رخ داد که خواستگاران مختلفی زنگ منزلمان را به صدا درآوردند اما وقتی هیچ کدام از این خواستگاری ها به نتیجه نرسید تازه فهمیدم بازیچه هوسرانی برای افرادی شده ایم که ...
راننده خودرو سواری با انتشار ویدیویی نوشت: حین گذراز خیابانی بودم کهمتوجه درگیری جدی دو موش کور با یکدیگر شدم
سوم مرداد گذشته راننده ۵۳ سالهای که در بزرگراه صد متری مشهد تردد میکرد ناگهان با زن جوانی در حاشیه بزرگراه روبرو شد که گویی به انتظار تاکسی ایستاده است. مرد راننده بیدرنگ پدال ترمز را فشرد و مقابل او توقف کرد. زن با طنازی و عشوهگری خاصی درون خودرو نشست و بلافاصله سر صحبت را با راننده میانسال باز کرد و از هر دری سخن گفت و سپس پیشنهاد شیطانی و رفاقت عاشقانه را مطرح کرد.
وقتی سفره دلم را برای آن زن جوان گشودم و از بدبختیها و مشکلاتم سخن گفتم. هیچ گاه فکر نمیکردم که آن زن طمعکار چه نقشه عجیبی را طراحی کرده است که کمکهای مراکز امدادی و خیریهای مرا بالا بکشد و…
زن ۳۷ ساله در حالی که بیان می کرد اگر میدانستم این رفتار دلسوزانه من این گونه آبرویم را به باد می دهد داخل آسانسور میایستادم و هیچ وقت وارد خانه خودم نمی شدم به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: دختری ۱۸ ساله بودم که عاشق پسر خاله ام شدم مهرش به دلم نشسته بود و به چیزی جز ازدواج با او نمیاندیشیدم «محمد» هم مرا عاشقانه دوست داشت و آشکارا به خانوادهاش می گفت: فقط «عفت» را دوست دارم.
دختر خردسالی بودم که به همراه خانواده ام از یکی از روستاهای قوچان به مشهد مهاجرت کردیم. پدرم به عنوان پاکبان در شهرداری استخدام شد اما درآمد او کفاف هزینه های زندگی ما را نمی داد.
سوءظن عجیبی همه وجودم را فراگرفته است. شب و روز در خودم فرو میروم و به آینده و گذشته ام میاندیشم. به اشتباه بزرگی فکر میکنم که همه زندگی ام را به تباهی کشاند.
سوءظن عجیبی همه وجودم را فراگرفته است. شب و روز در خودم فرو میروم و به آینده و گذشته ام میاندیشم. به اشتباه بزرگی فکر میکنم که همه زندگی ام را به تباهی کشاند.