تازه عروس بی حیا داماد مذهبی را در شب اول عروسی ...!

نوعروس بی‌حیا با دوست شوهرش ارتباط شوم برقرار کرده بودو به گفته داماد این زن متاهل در شبکه‌های مجازی دنبال شوهر می‌گشت.

وقتی مچ شوهرم را با این زن زشت گرفتم برای انتقام یک شب...!

​زن زیبایی وقتی دید شوهرش خیانت می‌کند خودش هم در دام خیانت افتاد!

باورم نمی شد وقتی با برادرم به خانه ام رفتم خواهرم را دیدم که با شوهرم...!

زنی با حضور در شعبه ۲۴۰ دادگاه خانواده با بیان اینکه «شوهرم لیاقت پاکدامنی من را در زندگی نداشت»، مدعی شد:‌ چهار سال است که از زندگی مشترک ما می‌گذرد و یک فرزند پنج ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم.

وقتی به خانه شهرزاد رفتم و شوهرم را در قاب عکس خانه اش دیدم...!

زن ۴۴ ساله ای که برای حفظ پایه های لرزان زندگی اش به کلانتری مراجعه کرده بود، در حالی که مدام تکرار می کرد، «این کار چیزی جز خیانت نیست!» به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم و به امور خانه داری مشغول شدم تا این که در ۲۲ سالگی

صحنه ای که یک روز بعد از گذشت ماه عسل دیدم تازه فهمیدم شوهرم....!

وارد دفتر که شدم صدای الله اکبر اذان مغرب شنیده می شد. با بلندشدن صدای فریاد خانم جوانی که در اتاق مراجعین نشسته بود، سلامم را قورت دادم.

مرگ را جلوی چمشانم دیدم وقتی سر زده وارد خانه شدم و...!

تازه در مقطع دکترا دانش آموخته شده بودم که روزی فهمیدم همسرم به من خیانت می کند با وجود این او را بخشیدم و به زندگی مشترکمان ادامه دادم ولی خودم متوجه نشدم که چگونه در فضای مجازی به ارتباط شیطانی روی آوردم و این گونه فرصتی برای جدایی به دست همسرم دادم چرا که …

دوست شوهرم با تعریف های شیطانی اش کاری کرد که من ...

خواسته های عجیب این آقا پسر ایرانی در آگهی ازدواجش که در خیابانها پخش کرد/ عکس

تصویری از یک آگهی جالب ازدواج در خیابان‌های تهران! در فضای مجازی منتشر شده که بازتاب فراوانی داشته است.

تصورم از شب بعد ازدواج چیز دیگری بود تا اینکه دیدم...!

بالاخره پای سفره عقد نشستم اما دوران شادی و خنده های من فقط چند ماه طول کشید چرا که با آغاز زندگی مشترک گویی من کیسه بوکس انتقام شده بودم و هرکسی از خانواده عمویم مشتی را روانه پیکرم می کرد؛

نو عروس بی گناه در شب اول عروسی اش وقتی با این درخواست روبرو شد...!

«عسل» که به مجتمع قضایی خانواده آمده بود تا تکلیف زندگی مشترک ۱۰ روزه‌اش را روشن کند انگار تابستان و پاییز فرقی نداشت. نه به فکر سفر تابستانی بود نه حتی دل و دماغ رفتن تا پارک محله را داشت.